به نام خدا
سلام؛
فکر کنم کلاس پنجم بودم که معلم سر کلاس گفت: قبیلهای در افریقا وجود داره که زنهاشون لب پایینشون رو برمیگردونن سمت چونه و میدوزن و این رسمشونه.
اون موقع خیلی این موضوع برام عجیب و غیر منطقی بود و مدت زیادی در موردش فکر کردم. هیچ جوره نمیتونستم هضمش کنم و هنوز بعد از اینهمه سال، توی ذهنم مونده.
میترسم در آیندهای که قطعا نزدیکه، بچههامون خجالت بکشن از اینکه پدر و مادرشون، کلی پول میدادن به فردی که استخوان بینیشونو براشون خرد کنه و به یه فرم دیگهای درش بیاره.
یا کلی پول میدادن به فردی که توی صورتشون سم تزریق کنه تا عضلاتشون فلج شه و نتونن حرکتش بدن. یا مثلا چربی تزریق کنه تا قلمبه قلمبه بشه.
و این رسمشون بوده. مد بوده.
همه علامت تعجبها رو هم نگه داشتم بچههامون چند وقت دیگه استفاده کنن.
عزیز دلم!
انسان، پیر نمیشه.
نمیمیره.
از بین نمیره.
فقط بدنی که مدتی توش زندگی میکنیم،
مثل لباسمون، مثل لوازم دیگهمون، زمانی کهنه میشه و باید چالش کنیم.
همین.
و جلوی کهنه شدن وسایلمونو هرگز نمیتونیم بگیریم.
یه روزی لاجرم تاریخ مصرفشون میگذره.
چطور برای اشیاء آنتیک ارزش قائلیم و دوسشون داریم و بعضیامون تو خونههامون نگهشون میداریم؟
بدن هم یه سیری داره. و این سیر توی تمام مراحلش زیباست.
خطوط روی صورت، چیز زشتی نیست.
زشت، این مشغولیت عجیب و پرهزینهایه که برای خودمون ساختیم.
زشت، اینه که اهل تفکر نیستیم.
.........
پ.ن.
خیلی کوچولو بودم. یادمه هنوز بعضی واژگان رو درست نمیگفتم و وقتی بعد از چند بار تکرار میدیدم بازم بزرگترا نمیفهمن، کفری میشدم. پیش خودم فکر میکردم من که عین بزرگا حرف میزنم.
وقتی حرف میزدم، صدای خودمو همینجوری میشنیدم که الان هست و خودم رو همینجوری درک میکردم که الان.
واقعیت اینه که ما، یک روح بزرگیم که در بدنی کوچک جا شده. این بدن هرچقدر بزرگ بشه، ما همونیم؛ خیلی بزرگتر.
پیر هم که بشه باز همونیم؛ جوان، قوی، پرشور.
بدن، کهنه میشه ولی ما نه.
سرزندگی و طراوت رو میشه در یه فرد 90 ساله هم دید.
میگن دلت جوون باشه ولی من میگم اصل انسان از اول تا آخر دنیا، جوون هست و تغییرات بدن، روح رو فرسوده نمیکنه.
زمان و سن و سال و سیر کودکی تا پیری، همهاش مال بدنه و بدن ابزاره، اصل نیست. روح، یه حقیقت مشخص داره که رشد و تغییرش، سایزی و فرمی نیست.
بازدید امروز: 103
بازدید دیروز: 217
کل بازدیدها: 583964